پسرم قهرمان میشود2
خوب ترین پسر دنیا، دیروز من شرمنده مرامت شدم که چجوری با اینکه دلت سینه میخواست اصلا سمتش نیومدی، فقط گاهی زیر لب میگفتی ممی ممی بووف، گاهیم میومدی سینم رو نوازش میکردی و در حالی که چشم تو چشمم دوخته بودی میگفتی بوووف، پسر اقای من ، دیروز تمام مدت با هم بازی کردیم تا شما کمتر نبود سینه رو حس کنی،راستی به پلو هم میگی لو، زانو و قوزک و پاشنه و پنجه پا رو هم یاد گرفتی نشون بدی، از قوزک خیلی خوشت اومده، همه کتابات رو دیروز با هم مرور کردیم، یه عالمه دودو بازی و بپر بپر کردیم، در حالی که میخندیدی من غم پشت چشمات رو میدیدم، میدیدم چطور سعی داری از من غصه خوردنت رو پنهون کنی، ولی پسرم، من مادرتم، من میفهمم، حتی اگه بت نگاه نکنم، حتی اگه فقط دستات ...